نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری

Hopeآیا امید و انگیزه­ی افراد برای فعالیت و پیش­برد امور خود و جامعه­شان امری است فردی که تنها در ویژگی­های روانی و شخصیتی افراد ریشه دارد، یا فرهنگ و شرایط اجتماعی هم بر آن مؤثر است؟ شرایط اجتماعی و فرهنگی چه تأثیری بر احساس امیدواری یا ناامیدی افراد جامعه دارد و برعکس، احساس امیدواری و ناامیدی افراد چه پی­آمدهایی برای جامعه دارد؟

وقتی از امید صحبت می­کنیم، دست­کم دو مؤلفه را باید در نظر داشته باشیم: (۱) وجود میل و شوق و خواسته­ای در فرد، و (۲) احتمال برآورده شدن این میل و شوق و دست­یابی به آن خواسته. بنابراین، وقتی فردی امیدوار است که اولاً چیزی را بخواهد و ثانیاً دست یافتن به آن خواسته را هم غیرممکن نداند و تا حدی از اطمینان در دست­یابی به خواسته­اش داشته باشد. در این صورت است که فرد برای پیش­برد امور خود فعالیتی می­کند و از حالت انفعال بیرون می­­آید. برعکس، اگر به هر دلیلی فردی به چنان درجه­ای از بی­میلی برسد که هیچ خواسته­ای نداشته باشد یا شرایط را چنان ببیند که امکانی را برای تأمین خواسته­اش یا تغییر شرایط نتواند تصور کند، طبیعی است که انگیزه­ای برای حرکت و فعالیت در خود نخواهد دید و از او انتظارپویایی و تحرک نمی­توان داشت. جامعه­ای هم که در آن چنین وضعیتی غلبه داشته باشد، تبدیل به جامعه­ای ایستا و بی­تحرک و ساکن خواهد شد...

ادامه نوشته

روان‌شناسی قتل‌های ناموسی و حادثه‌ی میدان کاج

میدان کاج. روان شناسی. قتل ناموسیچند هفته‌ی قبل واقعهای ناخوشایند در تهران رخ داد و در آن فردی در برابر دیدگان شهروندان به دست دیگری مضروب شد و متأسفانه با تأخیر به بیمارستان منتقل شد و جان خود را از دست داد. این اتفاق اولین مورد از این دست وقایع نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود؛ اما این بار به دلایل مختلف از جمله وقوع آن در خیابان و در معرض دید شهروندان، تأخیر در حضور یا عدم توانایی نیروهای امدادی و انتظامی در کنترل شرایط، و بهویژه به دلیل انتشار فیلمی از آن دقایق، توجه بیشتری را در سطح جامعه به خود جلب کرده است. ظاهراً علتی که فرد ضارب برای عمل خود در زمان ارتکاب جنایت و نیز در دادگاه اعلام میکرده رقابت او با مضروب بر سر رابطه با یک زن بوده است؛ و به این دلیل این اتفاق با آنچه اصطلاحاً با «ناموس» و «غیرت» از آن یاد میشود مرتبط دانسته شده است. ولی شاید بیش و پیش از آن باید این اتفاق را هشدار مجددی دانست که توجه مردم و صاحبنظران و مسؤولان را به فراوانی و روند خشونت و عوامل مؤثر بر آن در جامعه جلب میکند. به هر حال، این اتفاق که به نوعی یادآور رسم دوئل است (که در مواردی مشابه در گذشته­ی فرهنگهای دیگر و البته با قواعدی خاص خود به کار میرفته) را میتوان از نظر فردی حاصل خشم شدید و کنترلنشدهای دانست که بر اثر احساس فرد ضارب از آسیب دیدن خودشیفتگیاش به او دست داده و از دست دادن معشوق چنان جراحتی را به چنین فردی وارد میکند که گویی کل هویت و حیات او از دست رفته و بنابراین ممکن است تا حد قتل دیگری دست به خشونت بزند...

ادامه نوشته

هر روز با اختلال روانی روبه­روييم. آن را درست بشناسيم.

  • mental illness stigmaقرار است در شرکت­تان فردی را استخدام کنید. در مصاحبه با داوطلبان یکی را مناسب تشخیص می­دهید، اما متوجه می­شوید که به خاطر علایم افسردگی­اش تحت درمان با داروهای ضدافسردگی است. آیا او را برای کار در شرکت­تان می­پذیرید؟
  • یکی از بستگان­تان قصد ازدواج با فردی را دارد که می­دانید چند ماهی است در جلسات هفتگی روان­درمانی شرکت می­کند. درباره­ی این ازدواج چه نظری می­دهید؟
  • مدتی است دل­شوره و اضطراب داربد. این علایم خواب­تان را مختل کرده و تمرکز ندارید. عملکردتان در محل کار هم مختل شده و نمی­توانید مثل سابق کارها را درست انجام بدهید. همسرتان هم از بی­حوصلگی و زود عصبانی شدن­تان ناراحت است و به شما پیش­نهاد می­کند به روان­پزشک مراجعه کنید. به او چه پاسخی می­دهید؟
  • می­خواهید خانه­تان را اجاره بدهید ....

این­ها نمونه­هایی است از شرایطی که ممکن است برای هر یک از ما پیش بیاید. صحبت از بیماری­ها و اختلالات روانی است که می­تواند خود ما و اطرافیان­مان را مبتلا کند. آمارهای جهانی و آمارهای کشور ما نشان می­دهند که از هر ۴ یا ۵ نفر یک نفر در طی زندگی­اش این اختلالات را تجربه خواهد کرد؛ و این به معنای آن است که همه­ی ما هر روز، در خانه، در محل کار، خیابان و ... با کسانی برخورد داریم که بیماری روانی را تجربه کرده­اند. آیا این مسأله را احساس کرده­ایم یا اختلال روانی را مشکلی نادر و عجیب و غریب می­دانیم و خود را بسیار دور از آن تصور می­کنیم؟ پژوهش­های انجام­شده در این زمینه نشان می­دهند که بسیاری از مردم اطلاعات درستی درباره­ی این اختلالات شایع و تأثیرگذار بر زندگی خود و اطرافیان­شان ندارند و درباره­ی مبتلایان به این اختلالات نگرشی تبعیض­آمیز در جامعه وجود دارد. نتیجه­ی این نگرش تبعیض­آمیز آن است که افراد دچار اختلالات روانی احساس شرم می­کنند، وجود این مشکلات را در خود انکار می­کنند یا آن را واکنشی طبیعی در برابر استرس­های زندگی تلقی می­کنند و سعی می­کنند آن را از دیگران و جامعه مخفی نگاه دارند. با این ترتیب، برای مشکلات خود به مراکز و متخصصان سلامت روان مراجعه نمی­کنند، چون نمی­خواهند عنوان و برچسب بیماری روانی به آنان بخورد...

ادامه نوشته

سلامت روان: حق مردم یا موضوعی تجملی و لوکس؟

mental health«حدود ۲۱ درصد مردم کشور به نوعی از اختلالات روانی دچارند. اختلالات خلقی و اضطرابی در صدر این اختلالات قرار دارند. اختلالات اضطرابی و افسردگی در زنان دو برابر مردان است. از طرف دیگر مشکلات فرد مبتلا به اختلالات روانی در ارتباط با دیگر افراد خانواده و کارکرد آن­ها نیز تاثیرگذار است. در مجموع، در میزان شیوع بیماری‌های روانی در ایران با دنیا تفاوتی وجود ندارد.» (دکتر همایون امینی، دبیر علمی دهمین همایش سالیانه­ی انجمن روان­پزشکان ایران)

این هفته دهمین همایش سالیانه­ی انجمن علمی روان­پزشکان ایران در تهران برگزار خواهد شد. به همین مناسبت مسؤولان این همایش در صحبت­های خود با رسانه­ها، به اهمیت سلامت روان و جایگاه آن در نظام سلامت کشور اشاره کرده­اند و برخی مطالبات و نیازهای سلامت روان در کشور را برشمرده­اند. همان طور که در گفته­های دبیر علمی این همایش آمده است، براساس مطالعات انجام­شده، اختلالات روان­پزشکی در کشور ما نسبتاً شایع است و میزان شیوعی که در تحقیقات داخلی نشان داده شده تقریباً مشابه همین میزان در اغلب کشورهای دیگر بوده است (یک نفر از هر ۴ یا ۵ نفر). مسؤولان همایش در گفته­های خود اهمیت و اولویت توجه به سلامت روان را برشمرده­اند و مطالباتی را که برای ارایه­ی خدمات به این بخش وسیع از افراد جامعه وجود دارد را ذکر کرده­اند. گرچه به سبب فشار عمده و نیاز شدیدی که برای ارایه­ی خدمات درمانی به افرادی که دچار اختلالات روان­پزشکی هستند، اغلب از نیازهای فوری در این زمینه مانند تخت­های بستری و اورژانس روان­پزشکی سخن گفته­اند؛ اما بی­تردید این امر به معنای کم­اهمیت دانستن ارتقای سلامت روان و پیش­گیری از این اختلالات نیست. در واقع، آن قدر نیازهای فوری و اورژانسی برآورده­نشده در زمینه­ی درمان این بیماری­ها وجود دارد، که ناخواسته و بالاجبار بخش زیادی از انرژی و توجه ارایه­دهندگان خدمات سلامت روان را به خود اختصاص داده، در حالی که سلامت روان موضوعی نیست که بتوان آن را تنها در نبود بیماری روانی خلاصه کرد. آیا این نیازهای برآورده­نشده تنها مختص ایران است و با اختصاص بودجه و تخت بیمارستان مشکل حل خواهد شد؟ کشورهای پیشروتر در این زمینه چه کرده­اند و آیا می­توانیم از تجربه­ی آنان برای حل معضلات نظام سلامت روان در ایران استفاده کرد؟ آیا علاوه بر اختصاص­دادن بودجه و فراهم کردن شرایط لازم برای ارایه­ی این خدمات از طرف دولت، بخش­های دیگر جامعه هم مسؤولیت یا سهمی در این زمینه دارند؟...

ادامه نوشته